August 3, 2013

First, There Was Thirst

با اتكا به شواهد كافي، قلبن معتقدم كه يگانه كاشف واقعي دلستر انار خودم هستم. فكر نمي كنم حق من بر اين كشف، از حق زكرياي رازي كه فقط عرق ناخالص كشمش رو به الكل سي چل درجه تقطير كرده بود، كمتر باشه. واقعن شما چي پيش خودتون فك كردين؟ اين كارتون درست بوده آيا؟ اگه من بر حسب تصادف توي تنور تيرماه يه شيشه دلستر انار رو از بيغوله ي يخچال يه بقالي بيرون نكشيده بودم چي به سر آينده م مي اومد؟ هوم؟ عزيزان ايران نشين پاسخگو باشند. حالا درسته كه من ديگه فقط رندوملي و گاهبگاه وبلاگ و حديث و مَتل مي خونم، ولي اين همه از گجت و كتاب و النگو نوشتيد، ولي نه حتا اشاره اي به دلستر انار؟ نكنه فك مي كردين ماه هميشه پشت ابر مي مونه؟ شايد هم هيچكس، حتا خود آقاي دلستري، واقعن تا حالا به ارزشهاي گاسترونوميك اين نوشيدني زئوسه پي نبرده.  بهرحال، من از اين كوتاهي هموطنانم، بويژه نزديكان و وابستگان، مي گذرم. زهي، اين كشف بر گلوي همگان گوارا. ساليان متمادي پزشكان حاذق جهان، و حتا معتاداني كه ترياك را با موفقيت به سوي هروئين ترك كرده اند، نتوانسته بودند اعتياد من به كولا را سبك كنند. بعد ناگهان اين طفل معصوم آمد، خيلي فروتن و تگري، با گازي بقاعده، رنگي برنزين،  و طعم اناري زيرپوستي، در سيصد سي سي آن كرد كه دوغ و دوشاب هاي پر گاز و گوز، گالن گالن فرو ماندند همي اندر. تنها در پن دقه، من محيط به كفچه پيموده، حلقن رستگار شدم. 

1 comment: