.
.
.
دوست داشتن نباید دست و پاگیر باشه. نباید گند بزنه به چیزهایی که آدم تا امروز ازشون لذت میبرده. نباید لقمه رو برای آدم زهر مار کنه. دو نفر جایی نشستهاند و دارند یک غذای خوشمزه میخورند. در حالت خیلی غلط، در سکوتی رمانتیک غذا را میجوند و از زیر میز گاهگاهی پاهایشان را به هم میمالند و با هم نگاههای مملو از احساس رد و بدل میکنند که آه چقدر خوب است که ما اینقدر با هم خوبیم. اینجوری غذا را تبدیل به سیاهیلشگر نمایش سانتیمانتال خود میکنند. در حالت خیلی درست، همان غذا را میجوند، سرخوشانه به هم نگاه میکنند، ولی در نگاهشان جز برق رضایت از مزهی غذا چیزی نیست. با پاهایشان هم جدا جدا ریتم سادهای از آهنگی که دوست دارند را آکورد گرفتهاند و جویدنشان هم شاید کمکم با همان آهنگ هماهنگ شود. اینجا کباب خوشمزه، قهرمان صحنه باقی میماند، و خب، خوشبختانه آنها هم جزیی از بازی هستند.
.
عین همین صحنهها رو میشه تو سینما و مهمونی و مسافرت و اینا بازسازی کرد. دوست داشتن نباید فیلم رو، رقص رو، کله پاچهی بینراه رو، نباید هیچی رو به آدم زهر مار کنه.
.
.
.
دو تا جمله اول فوق العاده بود، چقدر ساده و کامل و دوست داشتنی.
ReplyDeleteاین یه جورشه که دو طرفه اس، یه حالتشم که خیلی دست و پاگیرتر و آزار دهندس اینه که هی میمالی به پام و من یه بار واسه اینکه ناراحت نشی همراهیت میکنم به این امید که یه شب هزار شب نمیشه، بعد بیحرکت غذامو میخورم ، اما دفعه های بعد پامو با توضیحات سطر اول پست عقب میکشم. اگه یه بار دیگه از اینکارا بکنی قول نمیدم جلو دهنمو بگیرم.
پ.ن: طالبی نمیخوام
موافق نیستم.نوشته ات خیلی قشنگ بود اما این چی که هر کس هر جوری که دوست داره حق داره غذا بخوره.یه نفر مزه غذا وقتی برا بهتره که موقع کله پاچه خوردن همونطور که چشم گوسفند رو لای نون میپیچه بهچشم یار زل بزنه..فکر کنم کیفش به اینه که ادم فکر نکنه بهتره اینجوری باشه یا اونجوری..چون اونوقت تو رودربایستی با خودش گیر میکنه..غذات رو بخور عشق بزیت رو هم بکن..هر وقت هر جا..هر جور که دوست داری
ReplyDeleteو به قول فیلسوفی بزرگ: اینجا چلو کباب حرف اول رو میزنه
ReplyDeleteto nieves:
ReplyDeleteمسئله فرصتهاییه که میسوزه و طرف شاید تا آخر عمرش نفهمه که چه لحظاتی رو از دست داده که به رضایتش از زندگیش کمک می کرده و خوب جلوی بعضی چیزارم میگرفته.
موضوع اینه که من حوصله درست فیلم دیدن ندارم و هی میزنم جلو ببینم کلا چی میشه، شما یه فیلم بینه قهاری و تو این لحظه بر من نازل میشی و میگی چته. میگم همینجوری دوست دارم. شما باید بگی آپارنادو جون اون صحنه هایی که کسی کسی رو نمیکشه، یه کارایی میکنن و یه چیزایی میگن که با دقت برنامه ریزی شده و یه محصولی داره. اینکه آخرش کی با کی عروسی میکنه بی اهمیت نیست ولی مهمتر جریانیه که به اینجا ختم میشه. میتونی با یه شخصیت همراه شی یا اصلا با نویسنده(که یکم ارزش بصری فیلمو میخوره). میتونی ادامه فیلمو تو ذهنت بسازی. میتونی انقد به جزئیات توجه کنی که وقتی فیلم تموم شد تعجب کنی که تو اتاقت هستی. بعله.
منم اگه نگم چشم حداقل کمتر میزنم جلو و کم کم آدم میشم. اگرم چیزی نگی همونجوری میزنم جلو، تو رانندگی تند فرمون میدم، موسیقی کلاسیکو فحش میدم، از رمان بدم میاد و دست آخرم نمیفهمم چه چیزاییو از دست دادم.
احسنت! اتفاقاً اون جور وحشی و طبیعی بودن خبلی هم می چسبه
ReplyDelete