July 30, 2010

Of Socks 5

.
.
.
.
ما اینجا بحث ادبی با کسی نداریم. ولی لازم است این نکته را خاطرنشان کنم که چرا ادبیات رئالیسم جادویی آمریکای لاتین خوب است. به این دلیل که در این داستان‌ها آدم‌های فقیر، واقعی‌اند. و پولدار‌ها اشباح دور از دسترسی هستند که «شرکت موز» و «کمپانی قهوه» را می‌گردانند. فقر این‌قدر همه‌گیر و توی‌صورت است که یا دیده نمی‌شود یا ندیده گرفته می‌شود. با پول‌شان فقط نان و مشروب می‌خرند. اسب را یا می‌دزدند یا پیدا می‌کنند. دختران جوان روی کپه‌ای کاه توی طویله‌ زیر مردانی که از دار دنیا فقط یک شلوار و یک چاقو دارند ضجه‌ی لذت سر می‌دهند. خانه‌های چوبی‌شان به یک چس بند است و عمر بچه‌هایشان به یک تب. با اینحال می‌رقصند و مست می‌کنند و بیچاره می‌شوند و آواز می‌خوانند و سرخوشانه با بیچاره‌تر از خودشان به ناکجا فرار می‌کنند. آنها من‌اند در هشت‌سالگی. فقر برای‌شان معنی ندارد. چون با آن رو در رو نشده‌اند. با فقر زیسته‌اند فقط همیشه و می‌دانند که حالت دومی وجود ندارد. نویسنده هم با آنها همدست است و از ما اعانه جمع نمی‌کند برای قهرمان‌های مردنی‌اش. او فقر را گای‌روبی می‌کند.
.
.
.
.

2 comments: