August 4, 2010

Of Socks 10

.
.
.
.
احتمال قوی وجود داره که عیب از من -از مَرده- باشه که شیفتگی هم‌سن‌وسال‌هایم رو به هری‌پاتر درک نمی‌کنم. منظورم آدم‌های قدیمی‌تری‌ان که همراه با انتشار جلد به جلد هری پاتر بزرگ ‌نشده‌ن، چون بچگی‌ تقویمی‌شون قبل از این برنامه‌ها به اوج رسیده بود. اگر در جریان نیستین باید بگم که بچگیای ما، بطور متوسط فاصله‌ی پایین تا بالا چیزی بود در حد رنو تا بی.ام.و 518. در هر حال برای امثال من، داشتن یه آرمیچر که بتونی باتری بهش وصل کنی و یه چیزی رو باهاش بچرخونی، گنج محسوب می‌شد. دوچرخه‌ی دینام و چراغ‌دار که دیگه آرزوی غایی بود. حالا گیر ندین که بابای یکی موتور گازی هم نداشت اما کورش که پسر همسایه‌ی داییم اینا بود واسه خودش سوزوکی80 داشت. تو اون شرایط آروزهای ما ورسیون ایده‌آل‌شده‌ای بود از زندگی خودمون. قهرمان من تام سایر بود که بلد بود دل دخترا رو ببره و پسرا رو دنبال خودش جمع کنه و چپق سرخپوستی بکشه و دنبال گنج بگرده. کتاب بالینی من «ما بچه‌های بولربو» بود که اوج هیجانش این بود که بچه‌ها توی کپه‌های عظیم کاه تونل‌های مخفی درست می‌کردن یا بین خونه‌هاشون قرقره‌کشی می‌کردن تا بتونن نامه برای هم ارسال کنن. توی زندگی من یکی که خبری از جادو و جمبل و دم و دستگاه نبود . نهایتش آرزوی ماشین مشق‌نویسی بود و پروفسور بالتازار و رویابافی که اگه من بارباپاپا بودم چیکار می‌کردم. حالا اگه کسی بتونه پاپ‌کالچر کودکی خودش رو کنار بذاره و در بزرگسالی پاپ‌کالچر جدیدی رو اینسرت کنه، ایول داره بابا، ایول. حالا می‌دونم دیگه. یکی میاد میگه تو هالویی اصن، هری پاتر سن و منّ حالیش نیست اصن.
.
.
.
.

4 comments:

  1. حالا من نمی گم هالویی
    ولی ما برای رسیدن به آرزوهای شما (‌و ایضا خودمان) در دوران کودکی با بچه های کوچه گام های محکم و تعیین کننده ای برداشتیم ، پول گذاشتیم روی هم ۱۰ تا آرمیچر خریدیم بستیم به هم که یک قایق یونولیتی را جا به جا کند. اما الان هم داریم از هری پاتر لذت ممکنه را می بریم
    چنین هم نسلانی داری

    ReplyDelete
  2. احتمال کمی هم وجود نداره که : 1.درک نکردن 2.شیفتگی 3.هم نسلانت به هری پاتراز تو باشه.
    پدر من از تینیجریش ماشین زیر پاش بود اونم انواع شورت و دوج وبی ام و (که البته درستشون یه چیز دیگه ست)تا 4-5 سال پیشم شورلت داشت ولی اونو داد آردی خرید و خیلی هم راضی بود و من همچنان دلیل جایگزینی و رضایت (البته نه شیفتگی) پدر را ندرکیدم. فکر می کنم ربطش علارقم تفاوتش واضحه
    من حتا یه قسمت هری پاتر هم حوصلم نگرفت کامل ببینم
    تو میگی هری پاتر من میگم سریالای تلوزیون. منم بی شک دلیل شیفتگیه صمیمی ترین دوستم از سریال جومونگ رو درک نمی کنم. کسی که نه فقط همدوره و هم فکر من بوده بلکه با هم بچگی کردیم.
    "بالاخره گاهی، که همیشه پیش می‌آید، به تفریحات سبک نیاز داریم. خیلی سبک. هشتصد کیلو و بیشتر"*. ولی بعضی وقتا این تفریحات سبک کم کم جای تفریحات سنگینو میگیرنو اصل میشن. بسکه دمه دستن
    * کپی رایت از ازموسیس نه ازموسیث (فراسوی نیک وبد)

    ReplyDelete
  3. فكر كنم من هم هم نسل شما باشم!
    ولي اولين بار سال 1378 وقتي هري پاتر را دست گرفتم ديگه زمين نذاشتم!،بهتره با استدلالي از جنس ژانر داستان هري پاتر را نقد كنيد و نه دوره و نسل!
    هري پاتر مي تواند محبوب همه آدمهايي باشد كه به دنياهايي متفاوت از اين دارمكافات هم فكر مي كنند!
    ماتريكس و ايلدور هم نمونه همين دنياها بودند و لزوماً نبايد متعلق به نسل خاصي باشي تا آنها را بپسنديد!

    ReplyDelete
  4. تو هالویی اصن، هری پاتر سن من حالی اش نیس

    تام سایر عشق است، خیلی بیشتر از هاک حتی

    یه چیزی، من خیلی آدم دیدم که گفتن اه اه ما از هری پاتر حالمون به هم می خوره. مسئله اینه که هیچ کدوم کتاباش رو نخوندن. تو اگر واقعا خوندی (فیلمش نه) و بدت می آد بیا به من بگو تا بشی مثال نقضم.

    ReplyDelete